فرهنگی

یک ساعت با شهریار هدایتی(گفت و گو با حسین رفیعی)

رفیعی نقاش تر است....!

حسین رفیعی و شهریار هدایتیحسین رفیعی ،”نقاش”و “بازیگر”و “مجری”،در یک گفت و گوی
صمیمانه به سوالات ما پاسخ داد.
تذکر:در هر جایی از پیکره ی این مصاحبه علامت سجاوندی (…)
،یعنی سه نقطه مشاهده نمودید بدین معناست که بنا به صلاح
دید سایت و یا مهمان محترم بخشی از این گفت و گو حذف شده
است!

*اگر بین هنر “نقاشی”،”بازیگری”و یا “اجرا”مجبور باشید به انتخاب یکی ازین هنرها ،ترجیح “حسین رفیعی “کدام یک از هنرهاست؟
_این سوالی است که بارها از من پرسیده شده و من همیشه گفته ام:
ابتدا به ساکن ،من “حسین رفیعی “هستم و هر کدام ازین هنرها وجهی از وجوه شخصیت من!
همه ی اینها در ترکیب با خلق و خوی رفتاری و اندیشگی و جایگاه اجتماعی می شود :حسین رفیعی!
این یک رابطه ی “گشتالتی”است…همه انسانها چنین اند ،چه مرحوم “چاپلین” یا “چایکوفسکی” و چه استاد”شجریان” و حتی هنرجویی مانند من!
اصولا هنر برای من یک روش بیان است و هر هنری ، زبان و مخاطب خودش را دارد ولی در گوشی بگویم:”حسین رفیعی”ای که من می شناسم ،نقاش تر است! بقول سهراب :
گاه گاهی قفسی می سازم با رنگ،می فروشم به شما…
*ساعت خوش ،رفیعی و پایان ناخوش !چرا؟
در سال ۷۲آقای “داریوش کاردان” و مرحوم “مهرزاد خسروی”_مدیر وقت گروه اجتماعی شبکه دو_تیمی را ساماندهی کردند که سال بعد به دو گروه تقسیم شد.
گروه اول که :”بیژن بنفشه خواه و من و چند هنرمند عزیز دیگر بودیم که برنامه ی طنز “سی و نه “را استارت زدیم و گروه دوم که :”مهران مدیری”،”رضا عطاران”،”ارژنگ امیر فضلی” و “سعید آقا خانی” و چند بزرگوار دیگر،که در قالب برنامه ی “ساعت خوش”ظاهر شدند!
هر دو گروه به موازات هم ،با آیتم های طنز کوتاه شروع به فعالیت کردیم و این اتفاق “تزریق روح جدیدی”_نه تنها به تلویزیون که به هنر نمایشی ایران محسوب می شد!
چرا که تعداد بسیاری از همان مجموعه نمایشی بعد از گذشت بیشتر از دو دهه همچنان در حال جریان سازی مثبت در سینما و تلویزیون هستند.
*سوالی که در اینجا مطرح میشود ،چرا افرادی مثل “مهران مدیری” و “رضا عطاران”بیشتر دیده شدند و جایگاه بزرگتری بدست آوردند!
_با نهایت احترام به همه هنرمندان،باید بگویم چون این دو بزرگوار زحمت بیشتری کشیدند!
“مهران مدیری”لیدر و رهبر به تمام معناست و “رضا عطاران”نشان داده که یک طنز پرداز نخبه است!
مجموعه تلاش و موقعیت و انتخاب آینده را رقم می زند.اما در خصوص پایان ناخوش برلی برنامه محبوب “ساعت خوش”!
هر برنامه ی موفق و پرمخاطب در هر کجای جهان ممکن حتی بعد از ساخت ده فصل که ادامه پیدا می کند ممکن است دچار بحران شود بدین معنا که :مدیوم تلویزیون هنرمندان را بزرگ میکند و بعد از مدتی هر کدام اهداف و مصلحت های خودشان را پیگیری می کنند و آن همدلی سابق شاید وجود نداشته باشد.بعضی از مواقع ،بیننده از یک برنامه اشباع می شود ،برای همین “تیم برنامه ساز”تصمیم به تعطیلی برنامه می گیرد. ساعت خوش را باید در این قالب دید!
*و اما نیمرخ !علل ارتباط و جذب مخاطب بالای این برنامه چه بود و شخصیت محبوب “ف.ف” از کجا آمد؟
چون “ف.ف” با شیطنتش و “امیر حسین مدرس” با اجرای بی نظیر ،حرف دل نوجوان های آن روز را بیان می کردند،مخاطب عاشق این برنامه بود.
نوجوان هایی که فارغ از “هر مرده باد و زنده باد”دغدغه دوران خودشان را داشتند .میخواستند “دیده یا شنیده “شوند .آنها کودک نبودند که با قصه ی شب و برنامه کودک سرگرم شوند و بزرگسال هم نبودند که بتوانند جریان های فکری و سیاسی و فرهنگی را به طور کامل دریابند!
فقط وجود داشتند و می خواستند اثبات کنند که وجود دارند و باید دیده شوند.خلق شخصیت “ف.ف”توسط خودم انجام شد از روی رفتارهای یکی از دوستانم .ظاهری کودکانه ولی با حرفها و افکار بهلولی!
*به عنوان یک مجری ،اگر مقایسه ای بین اجراهای موفق تلویزیونی در ایران و در سطح جهان داشته باشید،جایگاه اجرای ایرانی در کجاست؟
_این مقایسه کاملا اشتباه است!از اساس و ابتدا اشتباه است!چون در خارج از کشور ،تلویزیون ها عمدتا “کابلی”هستند و”مجری” یا “شومن “صاحب برنامه ی خودشان!
هر چه بخواهد می تواند بگوید و هر کاری دوست دارد انجام می دهد.مخاطبی هم که ناراضی باشد هزینه ی تلویزیونی را نمی پردازد و آن برنامه را نمی بیند!
ولی “رسانه ی ملی ایران”،با وجود حداقل پنج زبان متفاوت در کشور_فارسی،عربی،ترکی،کردی و ارمنی و چندین قومیت و فرهنگ و خرده فرهنگ و با سنین متفاوت ،یکی از سخت ترین و پراسترس ترین شغل ها را برای مجری رقم می زند!
مساله مهمتر بجز تفاوت مخاطب ،”تفاوت فرهنگی”ما و مثلا دنیای غرب است! پدیده ای مثل “پاپاراتزی “در غرب یک موضوع پذیرفته شده است ولی در ایران “جاسوسی در زندگی شخصی دیگران”به حساب می آید.
بجث تعیین کننده تر در این زمینه ،سلیقه ی مخاطبان است کع از جهتی متاسفلنه در همه ی نقاط دنیا تاثیر گذار است!
روزی منتقدی به پیکاسو گفت:[تو یک کلاهبرداری که از سادگی مردم سواستفاده میکنی و نقاشی های بی کیفیت خودت را به آنها گزاف می فروشی!] پیکاسوگفت:[قبول دارم ولی افرادی که در گالری چند میلیون دلار برای نقاشی هایم پول می دهند ،با من و شما موافق نیستد!!!] *حسین رفیعی در کسوت یک بازیگر سقف سینمای ایران را در مقایسه با کشورهای مطرح در این زمینه را چطور ارزیابی می کند؟
همانطور که میدانید تاریخ بازی و بازیگری در ایران به “تعزیه خوانی ” و “نمایش های روی حوضی”و “سیاه بازی”بر می گردد.در عین حال سینما “صنعت سینما”جدید و نو پایی است! متاسفانه سینمای ایران با تمام عالم سینما یک خروار تفاوت دارد!
_در کشورهای دیگر سینما یک صنعت است ،در ایران خیر!
_در کشورهای دیگر پولساز است ،در اینجا به آن پول تزریق می شود.
در کشورهای دیگر بازیگران و عوامل در سود حاصل از فروش فیلم شریک هستند ،در اینجا بازیگران نه تنها در چیزی شریک نیستند که دغدغه ی دریافت دستمزد خود را دارند.
_در سینمای دیگران تهیه کنندگی شغل حرفه ای و هنریست !در ایران ما اکثرا با تهیه کننده _سرمایه گذار طرف هستیم….
سینمای ما الان یا فیلم هنری می سازد یا تجاری صرف….
و یک هزار خروار حرف دیگر که متخصصین سینما و برنامه ریز های کلان در این زمینه بهتر از من می دانند…
*آیا بنظر شما ،پدیده ای که در صحنه ی کارگردانی از نوع ایرانی پدید آمد و بدل به اتفاق جهانی شد که حتی فیلسوف هایدگری مثل “ژان لوک نانسی” از آن به عنوان “فیلسوف حذف کارگردان”یاد کرده و “متیو ابوت” فیلسوف استرالیایی ،این کارگردان ایرانی را مظهر مجسم فلسفه ی “هایدگر”و “ویتگنشتاین “و “استنلی کاول”می نامد و حتی فیلم “ای.بی.سی.آفریقا”را “شوک فیلسوف “به تماشاگر و تاریخ لقب مید هد _می تواند در زمینه بازیگری در ایران هم رقم بخورد و ما شاهد ظهور “کیارستمی “دز بازیگری باشیم؟
_اولا باید بگویم که “پدیده حذف کارگردان”کاملا مخالفم .”استاد ،مرحوم کیارستمی”شاید اگر زنده بودند در مواجه با این حرفهای بزرگان عرصه ی جهانی می گفت:[من یک لقمه فیلم می سازم و این حرفهایی که شمایان بزرگوار می گویید ،درست نیست!] استاد به علت کار در “کانون پرورش فکری” روح صدلقت کودکانه را درک می کرد و همین مساله به ایشان عمق می داد.اما در مورد بازیگری باید بگویم که بازیگر یک بخش از آن چیزی است که اتفاق می افتد و چون “نویسنده ” و “کارگردان “سهم بیشتر و جدی تری دارند در به وجود آمدن این اتفاق،بعید می بینم در این نزدیکی های زمانی ،ما توانایی تولید “سوپر استار بین المللی”را داشته باشیم.
*صحبت نویسندگان شد!در طول تقریبا سی سال فعالیت هنری ،شما با فیلمنامه ای بر خورد کردید که با خود بگویید:آه! من باید حتما این نقش را بازی کنم!؟
_حقیقتا خیر!تعداد زیادی از فیلمنامه ها_اگر چیز دیگری نگویم ،با سلیقه من سازگار نیستند!
متاسفانه این روزها همه چیز با سرعت سرسام آوری به سمت “تجاری شدن”پیش می روند،ورزش تجاری،مدرسه و دانشگاه تجاری،سینمای تجاری…و فیلمنامه هم ازین قاىده مستثنی نیست….در یک برنامه ی مخصوص “خردسالان”،از کودکان حاضر پرسیدم می خواهید در آینده چکاره شوید؟ یکی از کودکان گفت:آدم!
چه معنای سخت و سنگینی!
*اگر بخواهید ده فیلم از ده کارگردان به عنوان فیلم محبوبتان انتخاب کنید ،به ترتیب کدام فیلم از کدام کارگردان؟
_من از سینمای “هالیوود” تا “بالیوود”و سینمای “فرانسه” و “اروپای شرقی “را دنبال میکنم!عاشق “جیم جارموش” و “چاپلین”و “باستر کیتون” و “ساموىل خاچیکیان “هستم ،این انتخاب بی انصافی است!بگذارید اینطور بگویم ،با کمال احترام به شما و خوانندگان محترمتان که مطمىنا سوال از سوی آنها مطرح شده _پاسخ این سوال بسیار شخصی است!
*و حرف پایانی!
عمر بسیار کوتاه است ،طوری زندگی کنیم که وقتی نوار زندگیمان برایمان پخش شد ،پشیمان نباشیم .مثل ترامپ بی رحم و مغرور و خشن نباشیم …دنیا ارزش این همه را ندارد،انسان باشیم و مهربانی را هدیه کنیم.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

‫۳۰ دیدگاه ها

  1. واقعا این مصاحبه من را به نوستالوژی کودکی و نوجوانی برد،ساعت خوش و نیمرخ،آقای هدایتی و رفیعی ممنونم

  2. مگه ایران سینما داره که در موردش حرف می زنین؟یه مشت بچه برای دلشون میرن جلوی دوربین.اگر استنلی کوبریک و کشلوفسکی جارموش کارگردان هستن ایرانی ها چی هستن؟

  3. عاشقتم رفیعی ،خیلی صادقانه حرف زدی در مورد سینمای ایران.آقای گزارشچی متشکرم که از فف مصاحبه گذاشتی

  4. کیارستمی اگر ساعت ها و روزها در موردش حرف بزنن کمه،یک دریایی بود …امیدوارم کیارستمی ها زیاد بشوند

  5. ما دهه شصتی ها از تلویزیون و برنامه هاش هزاران خاطرع داریم ،چاق و لاغر ،بامزی،پلنگ صورتی،کلاه قرمزی ، و نیمرخ ،و فف عزیز،چقدر عالی که از حالت با خبر شدیم. هر جا هستی سلامت باشی.

  6. من متولد ۶۸ هستم و نیمرخ یادم میاد و چقدر از فف تقلید می کردم ….تو ما رو میخندوندی رفیعی ،خدا هم ترو بخندونه همیشه

    1. ماشالا به این همع هنرتون،نمیدونستم نقاش هم هستید،من عاشق نقاشی بودم ولی متاسفانه در شانزده سالگی مجبور به ازدواج شدم ،همسرم مرد بدی نبود ولی رویای نقاشی با دوبچه عوض شد

  7. چه عشقی میکردیم با فف ،هر روز اداش در میاوردیم و از معلم و ناظم کتک میخوردیم و پدرامون میگفتن :اضافه خلق ،با این سنش ادا در میاره ولی باز عاشق ادای نقشت بودیم آقای رفیعی

  8. شما بتنهایی همه هنرها رو درو کردید😁ماشالله آقای رفیعی الان چند وقتی تو تلویزیون نیستید ،فیلم یا سریالی دارید؟

  9. آنچه در مورد سینمای ایران گفتید حقیقت محضه،شاید چند کارگردان برجسته داشته باشیم ولی صنعتی بنام سینما در ایران وجود نداره

  10. ای روطگار ،چقدر زود میگذری،وقتی نیمرخ پخش مشد دوازده سالم بود….الان پسرم یک سالست…رفیعی خیلی عزیزی

  11. واقعا الان هم که ساعت خوش رو دانلود کردم و می بینم ،از خنده منفجر میشم،دم مدیری و بقیه گرم

  12. بابا جمع خوشتیپ ها بود و ما خبر نداشتیم. ای والله،مصاحبه خوبی بود…فقط کاش مهران مدیری و رضا عطاران هم بودن از خودشون دفاع کنن

  13. والله ما نفهمیدیم آقای هدایتی،مجری هستن،نویسندگی میکنن،سخنرانن،روانشناسن،بازیگرن سیاستمدار هستن ،فیلسوف هستن ..

  14. کاش در حرفهاتان دردهای مردم را میگفتید،این گارانی ها را،پول گوجه نداریم…پولدارهایی مسل شما میخورند و مصاحوه میکنند ولی من بچه ام دفتر مشق ندارد

  15. آقای رفیعی ،نظرتون در مورد تتلو و رشد ضد فرهنگ در جامعه ایران چیه؟چون یک جا شنیدم گفتن شما از طرفدارای تتلوی معتاد هستی

  16. مگه بازیگری در ایران وجود داره که در مورد سطحش صحبت میکنید؟ادا بازی و دلقک بازی یعنی بازیگری.فقط گلشیفته و تا اندازه ای بانو شهره آغداشلو اینطوری نیستن و بین المللی شدن بقیه فیک و کاریکاتور هستن

  17. عاشق سریال ۰+بودم.خیلی متشکرم که لحظات شادی رو در این کشور غمزده برای ما خلق کردین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا