دانش آموخته رشته مدیریت در دانشگاه وفارغ التحصیل رشته کارگردانی از موسسه “کارنامه” در سوابق کاری خود علاوه برنویسندگی ،تهیه کنندگی ، کارگردانی ، عکاسی وداوری جشنواره های عکاسی و فیلم مستند ،تدریس دانشگاهی را هم در چنته دارد.وی همچنین برنده جوایز متعدد از فستیوال های بین المللی همچون آمریکا (۲۰۱۳)،انگلستان و اسپانیا )(۲۰۱۵)است.کیوانفر برنده جایزه معتبر بهترین کارگردانی در جشنواره “تووف” تورنتو در سال (۲۰۱۴)می باشد.در کارنامه ی کاری این جوان ۳۶ساله همکاری در ساخت فیلم با بزرگانی همچون :”کیارستمی” و “مهرداد اسکویی”به چشم میخورد. این مصاحبه در حاشیه اکران فیلم “در میان تپه ها “در جشنواره “سینما حقیقت” ضبط شده است و در حین گفت و گو، این کارگردان بصورت کاملا صمیمی از فلسفه و عباس کیارستمی و فیلم هایش برایمان گفت و به سوالاتمان پاسخ داد!
*فضای فکری و فرهنگی “شهر گرگان”چه تاثیری در رشد تفکر هنری شما داشت؟
_شهر گرگان ،شهری چند فرهنگی و چند سطحی در گرایشات فرهنگی و اجتماعی بوده والبته هنوز هم هست.و این زمینه مناسبی بود برای این که بیشتر بخوانم ،راحت تر ببینم ،یاد بگیرم و بتونم قدرت تلورانس درونی ام را بالا ببرم.در مکتب جامعه شناسی شیکاگو به این کشف نایل شدند که:تمام راه های پیشرفت از جریان حیاتی شهرهای بزرگ و با فرهنگ ها خرده فرهنگ های متعدد عبور میکند.من در فضای گرگان یاد گرفتم که به موضوعات محلی نگاهی بین المللی داشته باشم.از طرفی فضای استان گلستان پر از تصاویر بکر و دست نخورده فرهنگی و اجتماعی و تاریخی و طبیعی !! و این یعنی شکوفایی ذهن عکاسی!
*تاثیر تفکرات آقای کیارستمی بر شکل گیری نگاه هنری شما چه بوده؟یعنی این نوع تفکر مثلا کلیدی بود که در جعبه پاندورا را باز کرد؟یا مثل چراغی بود که راه را نشان میداد؟ویا مثل ترازویی بود که بعد از اون شما خودتان و اعمال هنری و فلسفی تان را با آن می سنجید؟
_داستان ظهور و بروز کیارستمی در زندگی من بر میگردد به اوایل دوران آموزشم،زمانی که تازه شروع به دیدن فیلم کرده بودم! با دیدن فیلم “۱۰”با جهان عجیب و غریبی آشنا شدم که واقعا آلیس بود در سرزمین عجایب! این فیلم بمن یاد داد گاهی جاده های فرعی مهمتر از جاده های اصلی هستند! من از استاد تفکر و نوع نگاه رو یاد گرفتم.آدمهای زیادی هستند که افکار را به شما می آموزند ولی آدمهای کمی هستند که به شما فکر کردن را آموزش می دهند و انسان های بسیار کمتری هستند که چگونگی خلق سوژه و پرورش آنرا آموزش دهند.این دین من به استاد بود
*فضای هنری امروز را چگونه می بینید؟یعنی جریان هنری بخصوص سینما در برخورد با سیاست و اقتصادو حتی کلان روایت رسمی فرهنگی کشور_خودش بصورت یک روایت مستقل ظاهر شده و یا یک خرده روایت هست که تحت سیطره ی سیاست و منطق اقتصاد و بازار قرار دارد؟
_در دو پدیده ی مجزای “جهانی شدن” جهانی سازی”که اولی پروسه است و دومی پروژه سیاسی!لباس ها ،آرایش ،حتی عمل پروتز خانم ها در حال کپی شدن و تقلید و یکسان سازی می باشد!!!در این میان عطش به هر قیمت دیده شدن ،سبب ابتذال موفقیت های فرهنگی و اجتماعی هستند،بدین معنا که در دوره ای بسر می بریم که:صدها فرهادی داریم صدها سعید روستایی و حتی هزاران کیا رستمی!!!!!چرا که همه موفقیت را تقلید می کنند نه روش و دیسیپلین تفکر و تعمق را!خب طبیعتا در این شرایط صاحبان کلان روایت سیاست و فرهنگ و بازار سینما رو به استثمار میکشند و سینما تا حدی برده ی بازار و بازگشت سرمایه شده!حتی گاها برای بازگشت سرمایه فیلم فارسی را بروز رسانی می کنند و به تحمیق مخاطب دست می زنند.در حالی که صاحبان فیلم فارسی حداقل اصالت داشتند در نقش در سینما و در فیلمنامه!
*آیا شما مثل ژان لوک نانسی فیلسوف هایدگری آقای کیارستمی را فیلمساز حذف کارگردان می دانید؟یا برعکس کاملا تمام کارهایشان را کارگردانی شده می پندارید؟
_رندی بیش از حد استاد موجب دعوای این دو طرز فکر شده !دوربین های مدار بسته هم فیلم میگیرند چرا منجر به خروجی و فیلم نمی شود؟این نوع کارگردانی محصول سالها تجربه است که هدایت کارگردانی در پروژه کمترین اثر تحریفی در واقعیت نزدیک به اتفاق در حال رخداد را داشنه باشه!شما وقتی “کلوزآپ”را میبینید نمی دانید تا چه حد کار کارگردانی کیارستمی است و چه اندازه حسین سبزیان در ساخت دخیل بوده؟
*به عنوان نویسنده و کارگردان “در میان تپه ها”این فیلم را به عنوان یک روایت اعتراض می بینید _اعتراض به نظام آموزشی یا حتی روزگار و سنت های فرهنگی و اجتماعی ؟و یا امتداد کار سینمای مستقلی است که سال ها پیگیرش بودید؟
_بیشتر از هر موضوعی این فیلم یک امضای جغرافیایی در پهنه ی توریستی است!من سعی کردم در یک بستر لطیف بین نژادی و فرهنگی _آرام از زیبایی های سرزمینم روایت کردم!بجای ساخت فیلم سیاه و چرک من یک فیلم سبز ساختم که البته اعتراض هم دارد! همین و دیگر هیچ…
*با توجه به این که لنز دوربین ،واقعیت بیرونی را تغییر می دهد و همچنین در فرایند تولید و تدوین باز هم دستخوش نگاه کارگردانی و تولیدی و تدوین میشود ،به نظر شما مساله ای بنام سینما حقیقت وجود دارد؟یا یک برساخته ی زبانی است که انسان به هر دلیلی آنرا جعل کرده است؟
_ماجرای حقیقت و واقعیت بسیار پیچیده است !این دعوا یک دعوای بزرگ فلسفی است ،اما برای من دعوا بدین شکل مطرح می شودکه:نحوه ی برخورد من به عنوان فیلمساز با واقعیت به عنوان سوژه و در مرتبه ی دیگر به عنوان ابژه چگونه است؟آیا درسطح شناسا ظاهر می شوم یا در سطح رفتار؟
اینکه فیلم یعنی خیال من در بستر واقعیت و یا واقعیت در بستر خیال من؟من پاسخ این سوال شما را به مخاطب محترم مسپارم که زاویه ی دید من از نگاه لنز دوربین و کنشگری فیلمنامه و تدوین را حقیقت بداند یا خیر؟
*علل توفیق نسبی در میان تپه ها را در فستیوال های جهانی چه می دانید؟نوع نگاه؟صدای اعتراض؟یا اهمیت صدای مستقل ایرانی؟یا به علت بازسازی اجتماعی که در این فیلم اتفاق افتاده و نام بزرگی را مثل کیا رستمی به عنوان مشاور فیلم نامه و کارگردان با خود یدک می کشد؟
_در تمام نقدهایی که در فستیوال های خارجی اتفاق می افتاد ،جایگاه اعتراضی فیلم در آخرین جایگاه قرارمی گرفت!بیشتر به ابعاد توریستی و نوع جریان زندگی انسانی و چشم اندازها و حتی پرداخت ملایم به مشکلات مورد توجه قرار داشت…البته بعضی از خبرنگارها و منتقدین هم بودند چه در کره جنوبی چه در کانادا که بحث های انحرافی داشتند که به آن هاگفتم :آیا دولت شما در مواجهه با خانواده های معترضین به غرق شدن ۲۵۰کودک در کره نهایت خشونت را نشان نداد و یا در اسکاتلند هر ساله زمانی که پسران به بلوغ می رسند ،برای جشن صدها نهنگ را زنده زنده تکه پاره نمی کنند؟چطور در اروپا این یک سنت است و وقتی ما چنین کارهایی را مرتکب شویم وحشی گری؟البته این فیلم اعتراض هم هست!اعتراض به نظام آموزشی و بعیض های موجود درآن…
ایده ی ساخت این فیلم زمانی که در مرز میان ایران و ترکمنستان در حال عکاسی بودم به ذهنم خطور کرد. در آنجا یک مدرسه سیار اتوبوسی برای کودکان عشایر وجود داشت با کمترین امکانات آموزشی! و این باعث شد فیلمی را با کمک استاد کیارستمی بسازم که هم زیبایی های بصری و فرهنگی و اجتماعی را نمایش دهم و هم اعتراضم را به تبعیض آموزشی بازگو کنم. بعضی از منتقدین خارجی می گفتند:جزو معدود فیلم هایی است که از ایران آمده است که کسی به دیگری فحش نمی دهد و جایی آتش نگرفته و پلیس تیر اندازی نکرده، بلکه برعکس از سرسبزی و طراوت زیست بوم ایران می گوید!
*سخن پایانی؟
_من یک هنر جو هستم که باید در حوزه های فلسفی و فیلم سازی و اجتماعیی بیشتر مطالعه کنم …سینما حتی در سطح سرگرمی باز هم موضوع پیچیده ای است چه برسد سینمای متفکر و فلسفی،!!!در پایان از سایت وزین نگار هنر تشکر می کنم.

فیلم دیدن و فیلم فهمیدن خودش بخشی از تولید سوژه است،خدا رحمت کنه مرحوم کیارستمی را شاگرد تربیت نکرد بلکه فیلسوف ساخت.احسنت بر نگاه شما کارگردان موفق
واقعا به فتوکپی تبدیل شدیم آفرین
احسنت،درود بر کسانی که نمیخوان مزخرفاتی مثل استخوانهایی بابام و فوتبالی ها و این چرت و پرت ها رو بسازن
حرف زدن را همه بلدند،اگر اینقد کار بلد هستید پس چرا اصغر فرهادی معروف است و شما نه؟
به عنوان یک گلستانی به شما افتخار میکنم.موفق باشید .
درود بر شهریار عزیز و قدرتمند
در اوج ببینمتون
نگار هنر واقعا داره هنرمندان واقعی ای که بنا به هر دلیلی میشه گفت گمنام موندن _ البته در میان افراد عادی و خارج از حیطه سینما و هنر _ رو به ما میشناسونه👏👏👏👏👏
سپاس سپاس بینهایت
سینمای سرگرمی سینمای مبتذل و پوسیده و عقب افتاده و لمپنی و نون به نرخ روز خور هست.درود بر سینمای تفکر
سینمای فتوکپی ملت فتوکپی
ماشا اللله با این سوابق کاری،موفق باشید
سینما و هنر در ایران از مغز خراب جاری میشه،عادل را ببینید خانه نشین شد،مزدک فراری شد…کلی کارگردان بیکار مثل جعفر پناهی…شاعر خاموش و مرده.این فرهنگ هنر کش و تفکر ستیز است
سینمای ما شده تقلید از آمریکا پس جای کشلوفسکی و ژان لوک گودار و …کجاست؟
سینمای ما بدرستی که خبرنگار پرسید زیر چکمه های سیاست و بازار قرار دارد و بازیگران و هنرمندان بردگان مورد تجاوز
سینمای کثیف از هنر کثیف و هنر کثیف از انسان کثیف و انسان کثیف از جامعه کثیف میاد.همونطور که جارلز دیکنز نشون داد زندگی ما غرق در کثافته….ما صد ها سال از انسانیت و مدنیت و حقوق عقبیم
منظورتون چی بود که صد تا کیا رستمی داریم و صد تا فرهادی؟؟؟؟؟؟؟
هنر مندان ما در سطح نظری عالی هستند مثل طوطی .ولی کار عملی بلد نیستند.مثلا همین فراستی یک فیلمنامه نوشته،یا فیلم ساخته یا بازی کرده،همش حرف مفت.
خدا بیامرز کیا رستمی که ازش بت ساختن فیلم هنری میساخت یعنی فیلم نفروش .هر وقت کسی مثل ماتریکس تو سینمای ایران ساخت که هم فلسفی باشه و هم تجاری .بگین ما سینما میفهمیم